در این روزها درباره چه مطلبی با شما حرف بزنم؟ درباره نوجوانانی که به غیر از سنگ سلاح دیگری برای مقاومت ندارند؟!
ابهت سنگ هم شکسته شد ! چرا که اکنون برخی دنبال سنگ می گردند که به شکم خودشان ببندند تا ذره ای از گرسنگی شان کم شود!! اگر هر لحظه یک اسرائیلی با یک ضربه سنگ کودکان فسطینی زخمی می شود، از آن طرف ده ها کودک و نوجوان را با مسلمانان و بمب مورد هجوم خودشان قرار می دهند.
پس کجایند کشورهای عربی که ده ها سال است وعده آزادی فلسطین را سر می دهند؟
کجایند کشورهای اسلامی که زیر چتر کنفرانس سران کشورهای اسلامی جمع شده اند و ادعای آزادی قدس را دارند؟
ببینم شما اصلا یکی از این دولتها را دیدید که کمک مادی و یا معنوی به این کودکان که جز سنگ سلاحی برای دفاع از خود ندارندکرده باشد؟
آیا فراموش کردیم که 50 هزار فلسطینی، هر روز منتظر رحمت اسرائیل اند و هر روز صبح در زیر چتر ذلت وخواری به کارشان می پردازند، و اگر روزی اسرائیل درها را به رویشان ببندد از گرسنگی می میرند.
در این جا یاد سخن امام خمینی (ره) افتادم که فرمود:"اگر هر یک از مسلمانان آب دهان بیاندازد، اسرائیل را غرق خواهند کرد ."
پس اگر مسلمانان از یک آب دهان انداختن هم بخل می ورزند، چگونه از آنها بخواهیم که جان و مالشان را نثار یکدیگر بکنند، ولی در عوض شاهد ان هستیم که بسیاری از آنها روابط دوستانه با اسرائیل برقرار می کنند! پس نادانی است اگر چشم طمع به وحدت اینان بدوزیم.
بس است دروغ! بس است فریب! بس است نفاق! بس است دروئی! اگر فرزندان یک وطن پراکنده اند ، چگونه ما خواهان وحدت تمام مسلمین می شویم؟! سخن زیاد است و کار اندک .
مگر همین دیروز نبود که می گفتیم: هر گز با اسرائیل سازش نمی کنیم و هر چه با قدرت و زور گرفته شد ،با زور و قدرت باز پس گرفته می شود ؟ پس چرا امروز مانند گداها دنبال آن می رویم و از آنان خواهش می کنیم، زمینهایی را که به زور از ما گرفته اند را به ما برگردانند و دوستش امریکا را واسطه قرار می دهیم!
دلهایمان خسته شد، خردهایمان سراسیمه شد، قلبهایمان سرگردان شد و دیگر نه فریاد آزادی قدس شما را باور می کنیم و نه پیروزی که از شما بخواهد به ما برسد!
پیشتر مردم به هنگام برخورد با تمدن غرب ، تحت تاثیر فریبایى آن ، چنین مى پنداشتند که : هر کس مى خواهد پیشرفته باشد، باید باور داشته هاى اخلاقى و مذهبى خود را بدرود گوید و چون نسل جدید غرب ، عیاشى ، لذت جویى، و بى بند بارى راپیشه خود کند. تا بتواند پابه پا قافله تمدن ، سیر کند واز بازماندگى بیرون آیدو تا بنگرد روزش از روز! اما جوامع غربى از دیدگاه یک دانشمند جامعه شناس ، چون کشتى بى ناخدایى است که همه ریسمان هاى لنگرش را بریده باشند که با هر موجى به این سو و آن سو مى لغزد. آنچه در غرب مى دیدیم و یا براى ما شرقى ها به ارمغان دارد، تمدنى بود بى عاطفه و به دور از احساسات پاک واصیل بشرى . ارد لوتین ، دانشمند انگلیسى و سردبیر مجله روندتیبل در جشن فارغ التحصیلان دانشگاه علیگره هند، گفت : تمدن جدیدما را تا لب پرتگاه کشانده است : شما را نیز خواه ناخواه بدان سو خواهد کشید. ما به داروى خالصى نیازمندیم ، گمان دارم داروى درد ما نزد شماست ، و اما شما، به هوش باشید تا داروى خالص خود را بر باد ندهید و دقت کنید در لذتهاى معجون مسموم کننده مادر نیفتید این سیماى غرب است که مى توان گفت : سعادت در آنجا به پایان رسیده است ، ریشه این بى سامانى را باید در حذف معنویات از زندگى و توجه نکردن به جنبه هاى اخلاقى ، روانى و اعتقادى ، جستجو کرد. همه چیز را از پشت عینک مادى دیدن ، نه تنها گرهى از کارها نمى گشاید؛ بلکه در فرجام ، انسان را به گونه اى کرم پیله، در تارهاى خود، خفه مى کند. مکتب و فلسفه رنگارنگ که در جهان غرب از سرزمین اندیشه چون قارچ مى روید؛ و گروهى از جوانان را، مدتى سرگرم مى دارد، نشانه سرگردانى نسل جدید غرب ونشان دهنده ناتوانى غرب در پاسخگویى به خواسته هاى واقعى وبنیادى انسانهاست . اکنون بر آن نیستیم که بگوییم : چه دستهاى مرموزى ، درنیل به هدفهاى استعمارى ، به تقویت این گونه مکتب ها کمک مى کند، ولى آنچه ازگفتگو با جوانان سرخورده و دلمرده از زندگى ماشینى غرب - که به سوى شرق سرازیر شده اند بر مى آید: این است که : تمدن موهوم غرب ، با همه مظاهر فریباى خودنتوانسته است به آنان آرامشى عنایت کند و حتى آنان به شرقى ها توصیه مى کنند: تااز نعمت آرامش روانى که برخوردارند، رایگان دست نکشند.
پى آمدهاى تقلیدهاى کورکورانه
پیروى بى چون و چرا از جوامع متمدن ! باعث عقب ماندگى بیشترین ملتها است . ملتهاى عقب مانده ویا به عبارتى رساتر عقب نگه داشته شده مانند ایران در رژیم منحط پهلوى حتى افراد کشورهاى در حال رشد، همیشه دنباله رو بوده اند و از خود ابتکار و استقلال نداشته اند و با شیفتگى چشم به دروازه هاى غرب دوخته بودند تا در مسابقه مد لباس ، کفش و کلاه و موى و سبیل و... عقب نمانند و چنان بى اختیار بودند که بى اختیار آدمى به حیرت و شیفتگى پرندگانى مى افتد که مى گویند در برابر دیدگان نوعى مار زهرناک ، چنین بیخود مى گردند ...
چنین افرادى به جاى اقتباس از تجربیات سودمند دیگران ، به جنبه هاى منفى توجه داشتند و صرف مشروبات الکلى، بى بند و بارى ، ولنگارى ، لا قیدى ، شب نشینى هاى زیانبخش و آزادى جنسى را نشان پیشرفت مى پنداشتند. این گونه تقلید از نظر روانشناسان و جامعه شناسان ، یک بیمارى خطرناک و حاکى از عقده هاى خود کم بینى افراد و ملتهاست که براى جبران عقب ماندگى خود، برآنند همیشه از ملل پیشرفته تقلید کنند. همه گیرى این بیمارى اجتماعى در برخى از محیطهاى استعمار زده تا بدان پایه بود که یکى از نویسندگان نوشت : در وطن و کشور خود شبیه قومى از خود بیگانه ایم . در لباس و خانه مان ، در خوراکمان ، در ادبمان ، و خطرناکتر از همه در فرهنگمان ، فرنگى ماب مى پروریم و فرنگى ماب فکر مى کنیم و راه حل هر مشکلى را فرنگى مابانه مى جوییم . بزرگترین خطرى که اینگونه تقلیدها به دنبال دارد، رکود فکرى و اضمحلال شخصیت فردى و اجتماعى است . ملت مقلد، همواره متکى به دیگران است و از خود استقلال ندارد ونمى تواند روى پاى خودش بایستد. روح اعتماد به نفس در آنان ، کشته شده است و براى همیشه محکوم به بردگى خواهند بود.
پینوشت....................................
شاید جوابی باشد به کامنتهای پست قبلی ام.
دوست نداشتم در این زمینه چیزی بنویسم. چون میدانم آن کسی که دنبال حقیقت می رود ، هیچوقت فریب استدلال های پوچ برخی از مقاله ها، خبرگزاری هاو شبکه های ماهواره ای را نمی خورد ولی...
چند روز پیش شخصی به نام (یک ایرانی) به گفته خودش بطور اتفاقی به وب بنده برخورد کرد. و کامنت های توهین آمیزی را برای مطلب گذشته ام گذاشت. در آن نه تنها به ولایت فقیه بلکه به مقدسات دین اسلام هم توهین کرده بود و دلیلش هم برخی از مسائل فقهی و بعضی از برخوردها و رفتارهای مردم ایران و برخی از قضاوت های قضات بود. تصمیم گرفتم این جواب را در پست جداگانه ای بنویسم تا خواننده ها هم بخوانند. این شخص(همان که به نام یک ایرانی برایم کامنت گذاشته بود) در یکی از پیامهایش لینکی را معرفی کرد و گفت این را بخوان بعد متوجه می شوی. من هم خواندم و فهمیدم که دلیل این توهینات او چه بوده.
در این لینک مقاله ای از محمد مطهری در رابطه با فسادی که در ایران وجود دارد، بیان شده بود و آن را با قضاوت های کشورهای غربی مقایسه کرده بود. و می گفت چرا هر جرم و جنایتی که انجام می شود را در رسانه ها پخش نکنیم تا درس عبرتی شود.؟! و یکی دو نمونه از قضاوتهای دادگاههای غربی را در رابطه با جرم تجاوز بیان کرده بود.
وقتی این مقاله را خواندم به خودم گفتم یا نویسنده این مقاله از دنیا بی خبر است یا قصدو غرضی داشته. مگر ما در روایات نداریم که افشای گناه خودش یکنوع گناه است اگر ما جرمی را مرتکب می شویم نباید ان را تعریف کنیم چون خودش باعث میشود به مرور زمان آن حکم جلوی چشم ما عادی قلمداد شود و قبحش بریزد و اگر در رسانه های ایران این نوع جرم ها را بازگو نمی کنند دلیل بر این نمی شود که پرونده های آنان راکد مانده و همان چند نمونه اعدامی که در ملا عام انجام می گیرد کفایت میکند و لزومی ندارد که هر کسی جرمی را مرتکب شد در بوق و کرنا کنند. مطمئن باشید با این کار به سال نکشیده هم مردم و هم رسانه ها از بیان این گونه حوادث خسته شده و برایشان شنیدن این گونه اخبار عادی میشود و از همه مهمتر عمل این نوع جرم ها.
هم چنین در این مقاله به حکم یک بازیکن بسکتبال که به یک کارمند هتل و چند جوان که به یه رقاصه تجاوز کرده بودند اشاره ای شده بود . که حکمشان را حبس ابد داده بودند. و می گفت چرا باید در ایران این گونه پرونده ها چندین ماه زیر دست قاضی بماند و آخرش هم معلوم نشود پایانش چه شده.
اولا: پایانش را شاکی باید بفهمد نه منو شما.
دوما: این نوع از اجرام جوانب خیلی زیادی دارد و باید با توجه به آن حکم صادر کرد نه مثل حکم های کشورهای غربی که سالانه چندین هزار نفر بی گناه را اعدام می کنند که حتی کارگردانان و فیلم سازان آنان چندین فیلم در این رابطه ساخته اند .
سوما: کجای کاری ، در کشورهای غربی همراه کرایه کردن اتاق در هتل یک زن هم اجاره داده می شود ، و حتی مراکز قانونی و رسمی دارند که زنها را اجاره می دهند و از آنان مثل یک حیوان بهره کشی می کنند تا جایی که باشگاه های سکسی وجود دارد که زن و مرد که هیچ نسبتی با هم ندارند مانند خوک عمل جنسی خود را جلوی دید همگان انجام می دهند و از این راه کسب در آمد میکنند . و پدران خیلی راحت به دختران خود هم رحم نمی کنند و از انان استفاده جنسی می برند و کسی هم نیست به انها بگوید چرا؟! اصلا در آنجا این چیزها عادی است.
بعد ان موقع شما قضاوت های دادگاه های ایران را که اصلا شما به فقه اسلامی آشنایی ندارید و فلسفه آن را نمیدانید را با دو حکم از کشورهای غربی مقایسه می کنید؟! آنها اگر گاهی اوقات این مسائل را بزرگ نشان میدهند مطمئن باش دنبال منافعشان هستند وگرنه دلیلی ندارد آن را بیان کنند همین امسال یکی از کاندیدای ریاست جمهوری امریکا را به این جرم متهم کردند، آخرش چه شد ، خیلی راحت برای خودش زندگی اش را می کند.
در هر کشوری فساد وجود دارد و جوانانی هستند که بخاطر سرگرمی دست به چنین اعمال زشتی بزنند ، خوب ایران هم یکی از این کشورها ف اگر چند مورد، حالا بگوییم چندین مورد، در یک کشور 70 میلیونی دیده شود دلیل نمیشود که کل سیستم نظام را به باد انتقاد گرفت. در حالی که این آمار در مقایسه با آمار جوامع غربی تفاوت چشمگیری دارد و در آنجا مرد برای ازدواجش یک دختر باکره هم نمی تواند پیدا کند.
پس خواهشا موقع نوشتن این گونه مقالات همه جوانب را در نظر بگیرید تا باعث نشود عده ای افراد ان را سوژه خودشان قرار دهند و کل نظام اسلامی را به باد فحش و انتقاد بگیرند.
نزدیک به یکسال است که حسین درخشان کسی که مخالف نظام و سیستم مدیریتی ایران بود و مدام در بلاگ خود عقائد پوچ و حرفهای نا مربوط خود را به خورد مردم می داد، تغییر موضع داده، به طوری که با اطمینان می توانیم بگوییم این حسین درخشان، حسین درخشان قبلی نیست، بعضی از وب سایتها از تغییر موضع حسین درخشان را بر پشیمانی او تلقی کرده اند و از او طرفداری می کنند و می گویند درست است که قبلا کارهایی انجام داده ولی موضعی که الان دارد مهم است و اگر به متون الان وبلاگش بنگریم، به واقعی بودن این قضیه پی خواهیم برد.
ولی از آن طرف بعضی از وب سایتها این تغییر موضع حسین درخشان را روی حساب سیاست جدیدش تلقی میکند و می گویند اینبار این شخص با این موضع وارد شده که به خواسته های اربابانش برسد.
این ها حرفهایی بود که عداه ای وب نویس در وبلاگهای خود درج کرده بودند، دیدد که برخی از حسین درخشان طرفداری و برخی دیگر هنوز به اون مثل شخص روباه صفت می نگرند. ولی حقیقت چیست...؟
حسین درخشان کسی که قبلا به هاشمی شاهرودی به اسم نائب رهبری یاد میکرد، و او را بسیار قبول داشت، الان میگوید او قضاوت هایش خرده شیشه دارد .او قبلا طرفداری پر پا قرص خاتمی و سیاست هایش بود ولی الان می گوید قبلا اشتباه کرده و از احمدی نژاد به اسم امیر کبیر ایران یاد میکند. وخیلی از شخصیت های دیگر که قبلا از آنها طرفداری می کرده ولی الان خیلی واضع تقییر موضع خود را اعلام کرده، حتی آنقدر دلسوزانه مردم ایران را هشدار مدهد و از سیاست های آمریکا و اسرائیل آگاهشان میکند و میگوید : مردم آگاه باشید که آنها می خواهند جنگ مذهبی بین شما راه بیاندازند و شیعه و سنی ایران را به جان هم بیاندازد ، تا خودشان به راحتی به خواسته هایشان در ایران برسند و جالبتر اینکه بعضی از کارهای دولتمردان ایران را به تقیه نسبت میدهد. آخر یکی نیست به او بگوید تو که اصلا حتی واجبات خود را انجام نمی دهی و مدام در خاطراتت از شراب خواری و بزم های شبانه ات و روابطی که با دوست دخترت داشتی حرف میزنی، چطور دم از به فساد کشیده شدن جامعه و غیره میزنی، شما فکر می کنید کسی که واجبات دینش را انجام نمیدهد و چندین سال است که دستش در کاسه امریکا و اسرائیل است می تواند آدم شده باشد؟!، اصلا بر فرض که ادم شده باشد و راه را یافته باشد، چرا تا الان آمریکا و اسرائیل هنوز جلوی این شخص موضع نگرفته و با این آقا مخالفت نمی کند، شاید شنیده باشید که می گویند توبه گرگ مرگ است، این دقیقا مضمون همین آقاست. من فکر میکنم که به این ادم درس جدیدی دیکته کرده اند که از در دوستی وارد شود .
بعضی از پست هایی که نوشته شده را این جا می اورم بخوانید . (با این حرفش کمی میتونید به حرف من برسید)
اگر هم از نظر سیاسی نگاه کنیم، حرفهای مشایی به نفع امنیت ایران است، چون دروغ های اسراییلیها را در تمام دنیا راجع به اینکه دولت ایران میخواهد اسراییل و مردمش را نابود کند از بین میبرد. همزمان، همانطور که مثلا بوش همیشه سعی میکند با فاصله گذاشتن بین مردم و حکومت ایران جلوی یک جور اتحاد ناسیونالیستی بین همهی ایرانیان را بگیرد (که البته هیچ فایدهای نداشته)، ایران هم میتواند با فاصله گذاشتن بین مردم اسراییل و حکومت آن اجازه ندهد که اشتراکات مذهبی آنها بر ضد ایران متحدشان کند. این حتی میتواند بخشی از تاکتیکهای دیپلماسی عمومی ایران باشد در جواب به هزاران تاکتیک دیپلماسی عمومی و حتی جنگ روانیای که آنها علیه ایران در این سی سال استفاده کردهاند. (این دقیقا همان استدلالی است که سفر من هم به اسراییل بخاطر آن بود.)
در رابطه با سفری که به ایران می خواهد داشته باشد: (کیه که راش بده)
نگرانی من آن است که تنوانم در تهران سالاد تبولهی لبنانی، سوپ سرد یا گازپاچوی اسپانیایی، سوپ شیرهی نارگیل تایلندی، سوپ رامن و رشتهی برنجی ژاپنی، نیوکی ایتالیایی، خوراک کوسکوس مراکشی، پاستل دناتای پرتغالی، کرم برولهی فرانسوی و خیلی چیزهای دیگر را که الان به ذهنم نمیرسد (شاید چون گرسنه نیستم) پیدا کنم. حالا رستوران سرش را بخورد، من نگرانم که مواد اولیهی بعضی از این غذاها را هم نتوان پیدا کرد. مثلا طبیعتا من هیچ جا نمیتوانم پروشوتوی پارمای ایتالیایی پیدا کنم و تا هنوز هوا گرم است دور نکههای آبدار طالبی بپیچم و خودم را در بهشت احساس کنم؟ یا مثلا حبههای کاپری خشک یا تر، یا پنیر موتزارلای تازهی گرد وقلمبه، یا رشتهی سفید و درشت اودن ژاپنی از کجایم بیاورم؟
چندتا از خاطره هاش
جای شما خالی یک چند روزی را با دوست دختر عزیز در تعطیلات بودیم. از پاریس با ماشین کرایهای راه افتادیم به سمت بندر مارسی در جنوب فرانسه. در راه از منطقهی پروانس (جنوب غرب فرانسه) گذشتیم که به نظرم خیلی شبیه به شیراز و کلا استان فارس بود از نظر اقلیم و آب و هوا و حتی از نظر تاکستانها و باغهای میوهاش. حیف که فقط شیراز بیشراب شده است.
اگر میخواهید فرق خاتمی و احمدینژاد را متوجه شوید به سفر هوشنگ امیراحمدی به ایران توجه کنید که پس از ده سال، و در نتیجهی تضمین شخصی احمدینژاد صورت گرفته است. احمدینژاد هر چه باشد مثل خاتمی دورو و ترسو نیست. متاسفم که این را میگویم، ولی منی که زمانی برای خاتمی احترام زیادی قایل بودم روز به روز از او بیشتر ناامید میشوم.
دوستان و دشمنان عزیز، نوروزتان مبارک، البته با تاخیر. علت تاخیر هم این بود که میخواستم تبریکم را به شکل ویدیویی بفرستم، ولی بخاطر گرفتاری دوستدختر گرامی که وقتی از سر کار میآید هوا دیگر تاریک شده است، و نیز تنبلی خودم، و البته اینکه هنوز موهایم را کوتاه نکردهام و خجالت میکشم با این سر و وضع قبل از عیدی جلوی دوربین ظاهر شوم، هنوز فرصت نشده تا چیزی ضبط کنم.
البته من متاسفانه حتی با دوست دخترم هم به فرانسه حرف نمیزنم، چون با عرض شرمندگی هنوز بلد نیستم. راستش پارسال که در پاریس زندگی کردم یک ماهی رفتم کلاس فرانسه، ولی لامصب آنقدر گران بود که دیدم اگر بخواهم ادامه بدهم تمام پساندازم را که با آن قرار بود خرج درس و زندگی در لندن را بدهم، تمام خواهم کرد. البته یک چیزهایی یاد گرفتم و آنقدر هم پرت نیستم، ولی خب، متاسافنه با دوستدخترم باید به زبان غیررومانتیک انگلیسی که الان فقط به درد پول درآوردن، درس خواندن یا زور گفتن میخورد، صحبت کنم که خیلی غم انگیز است. هرچند که تصمیم دارم وقتی به ایران برگشتم بروم و با توجه به ارزانی نسبی آنجا حسابی فرانسهام را خوب کنم.
ـ بابا یکی نیست به این شرین جون بگه ، خانم های جامعه ما فقط و فقط به حمایت امثالی مثل شمانیاز دارند و نه غیر، پس چرا این قدر کم کار شدید؟
ـ یکی نیست به شیرین جون انرژی مثبت بده تا هر کاری که می تونه انجام بده، ان شاءالله حتما ایندفعه هم جایزه نوبل رو میگیره!
ـ یکی نیست بهش بگه که ، بهائیان فقط منتظر مونده بودند که فقط تو حمایتشون کنی، پس چرا این قدر دیر عمل کردی؟
ـ یکی نیست بهش بگه که، اگر مدل آرایشت رو و طرز لباس پوشیدنت رو و از همه مهمتر اگر جراحی پلاستیک روی صورتت انجام بدی ، بیشتر تو چشم می آیی و اصلا نیازی به این کارها نیست!
ـ در آخر می گویم شیرین جون از صمیم قلب دوستت داریم و برای هر چه بیشتر جلوه دادنت هر کاری بگویی انجام میدهیم!
پینوشت..........................................................................
دیروز در اخبار شنیدم که خانم شیرین عبادی از فرقه ضاله بهائیت حمایت کرده ، خیلی تعجب کردم ، به خودم گفتم واقعا این خانم با خودش چه فکر کرده ؟ و فلسفه این کارهایش چیست؟ چیزی غیر از این عایدم نشد (خودنمایی) شما هم با نظرمن موافقید؟
چند ساله مرغ نخوردم ، اما هنوز نمردم
ای تنبل ای تنبل
دیروز که رفتم بستنی بخرم ، دونه ای سیصد تومان بود ، اما امشب که رفتم ، شده بود هفتصد تومان.
دیروز که برای استفاده از خط واحد بلیط خریدم ، بیست تومان بود ، اما امروز شده بود سی و پنج تومان.
دیروز که رفتم شیر بخرم ، پاکتی دویست تومان بود ، ولی امروز شده بود دویست و پنجاه تومان.
دیروز که رفتم نان سنگک بخرم ، پنجاه تومان بود ، اما امروز شده بود ، هفتادو پنج تومان .
وای از این گرانی که جهان را یک شبه فرا گرفت ، جهان را که چه عرض کنم دست به گریبان رییس جمهور ماهم شد ، اونم چه موقعی ، درست در راستای انتخابات ریاست جمهوری . ان شاءالله مردم چشماشونو باز نگه میدارند و بعضی چیزها رو فدای بعضی چیزای دیگه نمیکنند .
انشاءالله.
سخنان تند و بی منطق محتشمی به ایت الله مصباح
محتشمی پور: فرقه مصباح به دنبال ریشه کن کردن افکار امام است/ هیچ تفاوتی بین مصباح و طالبان نیست/ امام هرگز تفکر مصباح را قبول نداشت.
ـ امروز با خطری بزرگ مواجهیم و آن خارج کردن یاران امام از صحنه است تا مجموعه ای که ریشه ای در انقلاب، نظام و مردم ندارند بیایند و از موضع مردم و انقلاب صحبت کنند. ( بابا حالا کسی به شما چیزی نگفته که اینجوری داغ کردی و می گی دارند یاران امام را از صحنه خارج میکنند، خب شما هم یار امام ، خوب شد)
ـ دو رکن اصلی پیدایش انقلاب، اسلام و جمهوریت یعنی حضور مردم است و این نظام بر پایه خواست مردم بنا شد و وقتی امام دم از جمهوری می زند بر اساس شناخت از اسلام و تمام ادیان آسمانی بود نه یک شعار و فریب. (آقای محتشمی یه چیزی میگم راستشو بگو ، شما قصد دارید برای ریاست جمهوری کاندید شوید؟ ، چون همش داری می گی مردم مردم ، همین آقای خاتمی با همین حرفها هشت سال مملکت رو به بازی گرفت، بهتره خون خودت رو کثیف نکنی، بابا جون من ارزش نداره)
ـ جریان مصباحیه حتی یک روز هم به جبهه نرفت و چگونه است که امروز داعیه دار آن شده است و در پایگاه های بسیج حضور می یابد. مصباح یزدی هیچ مسئولیتی در دوران امام نداشت و امام هرگز تفکر او را قبول نداشت. ( از قدیم گفتن ، حقیقت مثل ته خیار تلخه ، حالا اگه خیلی حضور ایت الله مصباح براتون سنگینی میکنه ، دلیل نمیشه از هر وسیله ای برای درمان عقده هاتون استفاده کنی)
ـ شمایی که یک عمر خون به دل امام کردید، شما متحجران و شما مقدس نماها که وقتی دیدید امام سر بر زمین گذاشت برخاستید...آیا اینان همان مسلمانان بعد از فتح مکه نیستند که آمدند و خاندان پیامبر را خانه نشین کردند؟ آیا مثل اینان مثل خوارج نیست که تفکر همه را به غیر از تفکر خود تکفیر می کنند و امروز شخصیت های انقلاب توسط همین افراد تکفیر می شوند.( اومدی حرف بزنی با فرقون تک چرخ زدی ، آخه بابا جون من این حرفهای شما چه ربطی به هم داشت )
پی نوشت..................................................................
توجه کردید ، این آقای محتشمی چقدر سنگ امام را به سینه می زند،حالا وقتی میگم خمینی هم تحریف شد ، شما باز بگید مدرک بیار .
در رابطه با عکس هم بگم ، شما چه کسی رو به عنوان نفر بعدی حدس می زنید؟
این روزها بحث گرانی خیلی بالا گرفته . تقریبا قیمت اجناس 2 برابر شده . می دونید این قضیه آدم رو یاد چه روزهایی می اندازد . یاد روزهایی که تازه انقلاب به پیروزی رسیده بود . اونایی که تقریبا سن دار هستند حتما یادشون هست که چه اتفاقی افتاد . منافقین و دشمنان نظام برای این که مردم را بر ضد انقلاب بشورونند و چهره حکومت اسلامی را در پیش چشمان مردم تخریب کنند و بگویند این انقلاب هیچ چیزی برای شما به ارمغان نیاورد به جز گرسنگی ، و صد رحمت به حکومت شاهنشاه که حداقل یه نانی برای خوردن به دست شما می داد ، آمدند اجناس بازار را احتکار کردند و بیشتر مواد غذایی را از بین بردند تا بین مردم کمیاب شود تا مردم از این وضعیت به ستوه آیند و ضد انقلاب قیام کنند ، ولی آن موقع مردم شعورشان بیش از این حرفها بود . و کاملا متوجه قضیه بودند . ولی حالا چی ... حالا مردم هم کاملا متوجه اطرافشان هستند تا ببینند اطرافشان چه می گذرد و یا اینکه همه این آشفتگی ها را گردن دولت می اندازد ؟ ما چی ؟ شما هم این وضعیت را از چشم دولت می بینید و یا دشمنان دولت ؟
حالا این یه طرف قضیه بود ، خب اونموقع هم که بحث این گرانی ها پیش اومد دولت محترم تمام توان خودش را در جمع و جور کردن قضیه بکار برد و موفق هم شد ، ولی الان دولت محترم خیلی راحت می گوید دست هایی در کار است ، خب آدم خوب ، ما هم می دونیم ولی چرا این دستها قطع نمیشه ؟! و فقط به اینکه دستهایی د رکار است اکتفا می کنید . حال با چنین اوصافی ، شما چه نظری دارید ؟ فکر می کنید مردم در چنین موقعیتی باید از خود چه عکس و العملی نشان دهد ؟
..........................................
به پیشنهاد یکی از خوانندگان وبلاگ قسمتی از متن را حذف کردم . با تشکر از این خواننده محترم.
خمینی هم تحریف شد .
سلام آقا . یادتونه موقع انقلاب همه به شما نگاه می کردند تا ببینند شما چی می گید تا همون بشه ، در واقع حرف شما یه مهر قبولی بود بر کاراشون ، اگه شما می گفتید این کار باید ادامه پیدا کنه ، ادامه پیدا می کرد و مردم هم حامی اون می شدن ، اگه می گفتید این کار درست نیست ، اون کار رو کنار می ذاشتند ، البته بعضی ها هم با اینکه ردشان می کردید ولی کارشان را باز ادامه می دادن ، الان هم ، هنوز که هنوزه ، حرف شما یه سنده ، یه مهر قبولی ، نگاه می کنند ببیند آیا کارشون با گفته ها و دست نوشته هایی که از شما به یادگار مونده مطابقت می کند یا نه ؟ ولی با یه تفاوت ، اگر مطابقت کرد که هیچ ولی اگر نه ، می دونید دارند چی کار می کنند ، الان اگر کاراشون با حرف های شما مطابقت نکرد ، کاراشونو با شما مطابقت نمی دهند ، بلکه نوشته های شما رو طوری در می آورند که با کارهای اونا مطابقت کنه ، متوجه منظورم که شدید ، یعنی تحریف ، یعنی تحریف ایجاد کردن در تنها چیزی که از شما به یادگار مونده ، اون هم نوشته ها و گفته های شما ، بی شرمانه هر چه می خواهند به شما نسبت می دهند تا اعمالشان طرفدار پیدا کند . چون می دانند شما چقدر نزد ما محبوبی ، چقدر برای ما عزیزی ، حالا آقا خودت کمکمون کن تا تنها چیزی که برای ما به یادگار گذاشتی را از ما نگیرند .
به پیشنهاد یکی از دوستانم لفظ (آقا) را از شخص ، شخیص حسین درخشان فاکتور می گیرم .
باید سکوت کنیم و بقول محمد سالمی مظلوم بمانیم
. چون کوچکترین حرکت ما برای انتقام مقل یک گلولهی کوچک برف آرام آرام پایین خواهد آمد و تبدیل به بهمنی خواهد شد که داروندار همهمان را نابود خواهد کرد.